به گزارش «نماینده»، وقتی که تاریخ مصرف شخصی در الگوهای سیاسی مادیگرایانه تمام می شود، همچون طفیلی از بطن سیاست کنده می شود و به حاشیه پرتاب می گردد. حال و روز محمدرضاعارف در جریان نتیجه گرا و فرصت طلب اصلاحات نیز برهمین منوال است.
محمدرضا عارف در عین حالی که سالهاست سعی می کند خود را در مرکز ثقل اصلاح طلبان قرار دهد و نقش رهبری را در این جریان برعهده گیرد، همواره بازیچه هم قطاری های خود قرار گرفته و نقش او را در حد پادو و تایپیست لیست های انتخاباتی تقلیل داده اند. به اعتقاد اصلاح طلبان پس از فتنه ۸۸، چهره های تاثیرگذار آن دیگر نتوانستند در صحنه سیاسی به کنشگری بپردازند و به اجبار شخصی مانند محمدرضا عارف از حاشیه به متن آمد تا بتواند به صورت نیم بند کشتی اصلاحات را در فضای جدید پس از فتنه هدایت کند.
اما محمدرضا عارف نقش خود را بسیار جدی گرفت و به گمانش تنها سکاندار اصلاح طلبان خود اوست. او در نقشش چنان فرو رفت که خود را به عنوان نامزد اصلی اصلاح طلبان در انتخابات ۹۲ مطرح ساخت و توقع داشت تا تمامی فعالین و گروه های سیاسی این جریان به نفع او بسیج شوند.
وجود افرادی مانند هاشمی رفسنجانی مجالی برای کنشگری عارف در آن سال باقی نمی گذاشت و در نهایت نیز هرچند هاشمی ردصلاحیت شد ولی اصلاح طلبان بازهم به نام عارف رضایت نداده و پشت سر حسن روحانی جمع شدند. حذف عارف از انتخابات با فشار رئیس دولت اصلاحات و بی میلی سایر اصلاح طلبان برای حمایت از او، باعث دلخوری عارف شد.
با این وجود عارف همچنان در رویای خود سیر می کرد و با توجه به سابقه سیاه و ننگین قاطبه اصلاح طلبان در فتنه ۸۸، محمدرضا عارف می بایست در انتخابات ۹۴ مجلس دهم و خبرگان، جلودار جریان باشد تا بتواند اهداف و نیات احزاب اصلی اصلاح طلب را در لیست بندی پیاده کند.
همین اقدامات در سال ۹۶ و در انتخابات شوراها نیز تکرار شد. در این دور فشار و اعمال نفوذ احزابی مانند کارگزاران و اتحاد ایران بر شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان برای معرفی افراد مورد نظر آنها در لیست ۲۱ نفره شورای شهر تهران باعث شد تا عارف در یکی از سخنرانی ها خود با گلایه از این وضعیت، اشکش جاری شود!
حال پس از انتخابات و به تبع پایان ماموریت محمدرضا عارف، جریانی سعی دارد تا او را برای همیشه از صحنه حذف کند. اصلاح طلبان بر این گمانند که شرایط به تدریج در حال عادی شدن برای کنشگری و فعالیت چهره های اصلی جریان اصلاح طلب است و لزومی نمی بینند تا کسی مانند عارف که مورد وثوق گروه های اصلاح طلب و حتی مورد اعتماد آنها نیست، به بازیگری در زمان انتخابات و تعیین خط مشی ها و لیست ها بپردازد.
می توان گفت عارف همیشه یک بازنده تمام عیار بوده که حتی فداکاری های وی در زمان انتخابات ریاست جمهوری نتوانست او را در چشم اصلاح طلبان عزیز گرداند!
رفتارهای کاسبکارانه اصلاح طلبان در برخورد با چهره هایی نظیر عارف، به طور مشخص زمینه ساز حذف ماکیاولیستی اش می شود. چرا که هدف وسیله را توجیه می کند و در هدفی که اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت و تلطیف فضای سیاسی به نفع خود داشتند، عارف وسیله ای بود که دیگر نیازی به او نیست.
از سوی دیگر همزمان با افزایش تلاش ها برای کنارگذاشتن عارف از ریاست شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان، افرادی مانند اسحاق جهانگیری برای برعهده گرفتن چنین نقشی مطرح شده اند تا علاوه بر تصمیم گیری و تعیین خط مشی و اهداف اصلاح طلبان در عرصه سیاسی و به خصوص در انتخابات، وی بتواند در سال ۱۴۰۰ نیز به عنوان نامزد نهایی ریاست جمهوری خود را بروز دهد.
این هدف دقیقا بر محور استحاله اصلاح طلبان توسط حزب کارگزاران است که تمامی مناصب مهم سیاسی را قصد دارد در سال های آینده به خود اختصاص دهد. در انتخاب شهردار تهران نیز با وجود آنکه اعضای برگزیده لیست امید در میثاق نامه متعد به عدم نامزد شدن برای شهرداری شده بودند، این بند با فشار کارگزاران و حزب اتحاد ایران از میثاق نامه حذف شد تا راه برای معرفی محسن هاشمی، یکی از اعضای اصلی کارگزاران برای پست شهرداری تهرانن باز شود.
همچنین تا دو سال دیگر انتخابات مجلس یازدهم در پیش است و نفوذ بیشتر کارگزاران در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان می تواند منجر به معرفی قاطبه افراد مورد تایید این حزب در لیست های انتخاباتی شود و در نتیجه اکثریت مجلس و ریاست آن را نیز به دست آورند.
در این میان محمدرضا عارف که به خاطر فشارها در لیست بندی شوراها به ناله افتاده بود، این بار باید منتظر شرایط به مراتب بدتر از آن و حذف خود از عرصه تصمیم گیری و حتی از عالم سیاست توسط هم قطاری های خود باشد. این سرنوشت محتوم کسی است که در جریان کاسبکارانه اصلاح طلب تمام حیثیت، اعتبار و آبروی خود را به میان می آورد بدون توجه به اینکه او تنها مهره ای در بازی های سیاسی چهره ها و احزاب کاسبکار است که از وی به راحتی چشم پوشی می کنند.
نظر شما